“در دو سال گذشته، واقعیت من، شما و بسیاری دیگر به طرز چشمگیری تغییر کرده است. نه یک شبه، بلکه بر سر یک سری اختلالات تدریجی جهانی که با خبر شیوع ناشناخته ذات الریه آغاز شد. در حالی که همه کشورها با تهدید مشترک یک ویروس کشنده روبرو هستند، واضح است که این بیماری همه گیر “برابر کننده بزرگ” نیست، زیرا نابرابری های عمیق بین شمال و جنوب جهانی مسیر بقای هر کشور را در این دوره از بحران های چند بعدی شکل می دهد. برخی از آنها ابتدا برنده شدند و برخی دیگر عقب ماندند.
اما همهگیری فقط نوک کوه یخی است که در دوره تخریب سریع محیط زیست امروزی، با سرعت نگرانکنندهای در حال ذوب شدن است. طیف گسترده ای از مسائل وجود دارد که سازمان ملل، رهبران دولت، سازمان های جامعه مدنی و غیرنظامیان روزمره باید با آنها مقابله کنند: فقر جهانی، تخریب محیط زیست، نابرابری جنسیتی، ناامنی غذایی و بسیاری موارد دیگر. به صفر رساندن یک موضوع به معنای فراموشی احتمالات و ارتباطات مختلف است که مسائل جهانی را در یک صورت فلکی قرار می دهد. بنابراین، ما با این سوال دشوار روبرو هستیم: از کجا شروع کنیم؟
سال گذشته، شهر زادگاه من، جاکارتا، تحت تاثیر باران شدید و سیل شدید قرار گرفت – نشانه ای از تغییرات آب و هوایی، که با پروژه های زیرساختی عظیم که کلان شهر را در صفحات بتنی پوشانده بود، بدتر شد. در حالی که من در خانه سالم و سلامت بودم، بسیاری از آنها خوش شانس نبودند و به زور آواره شدند. برخی اسناد مهم خانواده را از دست دادند، برخی دیگر تمام خانه های خود و حتی عزیزانشان را در وسط یک بیماری همه گیر از دست دادند. سپس متوجه شدم که شاید، پاسخ به آن سوال با هر موضوعی که به نظر نزدیکتر است، آغاز میشود.
دقیقاً به این دلیل است که من و جوانان در دنیایی به دنیا آمدهایم که در آن بیعدالتیهای زیستمحیطی همه آن چیزی است که میدانیم، جوانان نقش مهمی در اقدامات اقلیمی ایفا میکنند.
در حالی که کنفرانس ها کار خوبی در شنیدن صدای جوانان انجام می دهند، همچنین مهم است که به یاد داشته باشید که صدای چه کسی نماینده است. افزایش وسعت صدای جوانان به افزایش عمق بینش ترجمه می شود.
اگرچه جهان دارای سهم عادلانه ای از فعالان جوان و باهوش آب و هوا از پس زمینه های شهری است، من معتقدم که ما به جوامع بومی مدیون ارائه دیدگاه ها و شیوه های جایگزین در مورد مدیریت منابع طبیعی هستیم. سازمان ملل متحد قبلاً به مرکزیت دانش بومی سنتی از طریق اعلامیه سازمان ملل متحد در مورد حقوق مردمان بومی اذعان داشته است، اما می توان و باید کارهای بیشتری انجام داد.
برای پر کردن شکاف بین جوانان بومی و جهان، میتوانیم با گنجاندن جوانان بومی در جدول بحث و اطمینان از دسترسی جوانان بومی به بسترهای گسترده شروع کنیم.
اما مشارکت آنها نباید نشانه ای باشد. تغییرات واقعی و ساختاری مورد نیاز است. حصول اطمینان از اینکه جوانان بومی تحصیلات پایه سوادآموزی را کسب می کنند، ظرفیت آنها را برای برقراری ارتباط با افرادی که خارج از محیط خود هستند، و ارائه ایده های بسیار مورد نیاز خود را تقویت می کند.
برنامه های تبادل بین فرهنگی همچنین می تواند برخوردهای فرهنگی ارزشمندی را بین جوانان بومی و همتایان شهری آنها ایجاد کند تا فرصت هایی برای همکاری ایجاد کند. مهمتر از همه، این برنامهها میتوانند به روشن کردن موضوعات عدالت زیستمحیطی، مانند سلب مالکیت زمین و جابجایی اجباری که اغلب توسط جوامع بومی تجربه میشوند، کمک کنند، اما میتوانند توسط جوانان شهری نادیده گرفته شوند.
اما مطمئناً جوانان می توانند از بزرگترها بیاموزند، اگر ما بخواهیم گوش کنیم. برای پایان دادن به این نامه، میخواهم بخش خرد خاصی را از ماما آلتا باون، یک فعال بومی اندونزیایی که برای حفاظت از سرزمینهای اجدادی خود میجنگد، به اشتراک بگذارم: ‘batu adalah tulang, air adalah darah, hutan adalah urat nadi, dan tanah adalah daging» که میتواند به این صورت ترجمه شود: «سنگ استخوان است، آب خون، جنگل رگ است و خاک گوشت است».
امیدوارم که مثل من با شما هم بازتاب پیدا کند.»
مسابقه نامه نگاری توسط انجمن سازمان ملل اندونزی برگزار شد. پاسخ به نامه، والری جولیاند، هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل در اندونزی را اینجا بخوانید.