نامه ای از کابل – مسائل جهانی

  • نظر نوشته ژان فرانسوا کوتن (کابل، افغانستان)
  • سرویس مطبوعاتی اینتر

انگیزه بازگشت من به افغانستان این بود که با همسرم که یک سازمان غیردولتی پزشکی را در کابل اداره می کند، به اشتراک می گذارم تا به مردم افغانستان کمک کنم که بار دیگر گروگان یک “بازی بزرگ” مدرن هستند و خشونت و بدبختی را به همراه دارند.

من در افغانستان بودم که طالبان برای اولین بار کابل را در سپتامبر 1996 پس از چهار سال درگیری مسلحانه بین جنگ سالاران مختلف افغان که پس از خروج شوروی در سال 1989 برای برتری با هم رقابت می کردند، تصرف کردند. من به عنوان سرپرست یک برنامه توانبخشی روستایی، به مدت 3 سال تحت برنامه اول کار کردم. رژیم طالبان.

من دوباره در سال های اولیه جمهوری اسلامی افغانستان بین سال های 2001 تا 2005 حضور داشتم و برای اتحادیه اروپا کار می کردم. من شور و شوق مردم افغانستان را به یاد دارم. اما من همچنین تردیدهایی را به یاد می آورم که خیلی سریع در مورد عملی بودن پروژه “ساختن یک افغانستان جدید” ظاهر شد.

امروز من به شدت نگران انزوای افغانستان در صحنه بین المللی هستم. این منجر به رنج بیشتر برای مردم افغانستان خواهد شد و خطر افزایش امنیت منطقه ای و بین المللی را به همراه خواهد داشت.

در انزوای افغانستان، ما اشتباهاتی را که در زمان اولین امارت اسلامی، بین سال‌های 1996 تا 2001 مرتکب شد، با همان عواقب وخیم شناخته شده تکرار می‌کنیم. امروز ما باید به طور جمعی، جامعه جهانی و افغان ها از اشتباهات گذشته درس بگیریم.

من خودم را یک “متخصص” در مورد افغانستان نمی دانم، اما دیدگاه تاریخی که من در مورد این کشور دارم و این واقعیت که من در حال حاضر در کابل زندگی می کنم به این معنی است که من احتمالاً دیدگاه متفاوتی با بسیاری از کسانی که در حال حاضر از اروپا بیان می شوند دارم. و ایالات متحده.

رویارویی با فقر افغانستان که من هر روز تجربه می کنم با این اختلافی که بین دیدگاه من از وضعیت و اکثر تحلیل ها و مواضع بیان شده در خارج از مرزهای افغانستان احساس می کنم غریبه نیست.

همه ما باید درس بگیریم

در 15 آگوست 2021، 20 سال حضور نظامی خارجی در افغانستان به پایان رسید. مداخله به رهبری ایالات متحده امیدهای زیادی را در سال های اولیه ایجاد کرد. متأسفانه، این به یک شکست تبدیل شد.

جامعه بین‌المللی و افغانستان باید علل متعددی را تحلیل کنند: گناه اصلی محروم کردن طالبان شکست خورده از کرسی در اولین نشست با هدف ثبات و بازسازی کشور (کنفرانس بن 2001). کمک های بیش از حد منجر به فساد گسترده، به ویژه برخی از نخبگان سیاسی. خلط اهداف بین عملیات نظامی با هدف ریشه کنی تروریسم و ​​(باز) ساختن یک کشور.

ما تازه در ابتدای این خودانتقادی ضروری هستیم که باید از آن درس عبرت بگیریم، اما در حال حاضر به دلیل تحولات اخیر در کشور در پشت آتش قرار گرفته یا حتی فراموش شده است.

از زمانی که طالبان قدرت را به دست گرفتند، شاهد شکاف گسترده ای بین غرب و اربابان جدید افغانستان بودیم. هر دو طرف به وضوح مسئول وضعیت فعلی هستند. در ابتدا، طالبان در تماس با جامعه بین المللی میانه روی نشان دادند. آنها از عفو عمومی، آزادی کار برای زنان، آموزش برای همه، و مبارزه با تروریسم صحبت کردند.

غرب از تصرف این دست دراز خودداری کرد. در مقابل، غرب به لطف موقعیت مسلط خود در صحنه بین المللی و استفاده از بی نظمی ناشی از بازگشت طالبان و صحنه های آشفته تخلیه در میدان هوایی کابل، با تحمیل شرایط برای به رسمیت شناختن دولت طالبان، پاسخ داد. توقف کمک های انکشافی (40 درصد تولید ناخالص ملی)، مسدود کردن دارایی های بانک مرکزی افغانستان و تمدید عملا تحریم های تراکنش های مالی به کل کشور.

این تصمیمات اقتصاد افغانستان را در عرض چند هفته به زانو درآورد و این کشور فقیر (48 درصد جمعیت قبل از آمدن طالبان زیر خط فقر زندگی می‌کردند – علیرغم سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار و یورو در طول 20 سال به کشور) ) به یک بحران اقتصادی بی سابقه با پیامدهای بشردوستانه بی سابقه.

امروز 28.3 میلیون افغان از جمعیت حدود 40 میلیونی برای بقای خود به کمک های بشردوستانه وابسته هستند. طبق گزارش سازمان ملل، نرخ فقر به 97 درصد رسیده است.

طالبان نیز با تصمیماتی که دستاوردهای سیاسی و اجتماعی در 20 سال گذشته را به خطر می اندازد، مسئولیت بزرگی را در قبال این بن بست بر عهده دارند. شکست رویکرد دیپلماتیک اولیه آنها با غرب، راه را برای بازگشت سیاست های قهری که برای جامعه بین المللی و اکثریت بزرگ افغان ها غیرقابل قبول است، باز کرد.

امروزه به طور گسترده شناخته شده است که دختران نمی توانند در مدارس متوسطه و دانشگاه ها تحصیل کنند، زنان نمی توانند در آژانس های سازمان ملل متحد و سازمان های غیر دولتی کار کنند و نمی توانند به پارک ها و حمام ها بروند. زندگی سیاسی نیز حداقل است، با فرصت های بسیار کمی برای شنیدن صداهای مخالف و رسانه ها اغلب مجبورند خود را سانسور کنند.

بی اعتمادی کامل بین غرب و طالبان وجود دارد. کشورهای غربی طالبان را متهم می کنند که به توافق دوحه با قدرت گرفتن به زور احترام نمی گذارند و با اتخاذ تصمیمات غیرقابل قبولی که به شدت حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و دختران را کاهش می دهد، به قول خود عمل نکرده اند. این واقعیت غم انگیز باعث می شود که بسیاری از خانواده های تحصیل کرده افغان به خاطر آینده دخترانشان کشور را ترک کنند.

به نوبه خود، بسیاری از طالبان احساس می کنند که غرب در مورد صلح در افغانستان صادق نیست. آنها به غرب و به ویژه ایالات متحده مشکوک هستند که برای سرنگونی دولت خود تلاش می کنند.

آنها به امتناع از به رسمیت شناختن دولت خود، تحریم ها، مسدود شدن دارایی های بانک مرکزی و پرواز پهپادهای نظامی ماه ها بر فراز کشور، روزانه اشاره می کنند. برای آنها جنگ با غرب تمام نشده، بلکه شکل دیگری به خود گرفته است.

رویارویی نمی تواند دوام بیاورد

در زمانی که افکار غربی به درستی از محدودیت های اعمال شده بر زنان و دختران افغان خشمگین است، باید پذیرفت که طالبان به آزادسازی کشورشان از اشغالگری تحت رهبری بزرگترین قدرت نظامی جهان افتخار می کنند.

در نتیجه، بسیاری نمی دانند که چرا بیش از 20 ماه طرد شده اند. آنها احساس می کنند که باید در جامعه بین المللی با آنها “به عنوان یکسان رفتار شود” – کاری که کم و بیش برخی از کشورهای منطقه انجام می دهند.

همچنین درک این نکته حائز اهمیت است که حتی اگر در برخی از صدراعظم غربی دشوار باشد، این احساس “رهایی” در میان درصد قابل توجهی از جمعیت افغانستان، به ویژه در مناطق روستایی، مشترک است، حتی اگر همه آنها بدون قید و شرط نباشند. حامیان رژیم طالبان

بیرون راندن بریتانیایی ها از افغانستان در قرن نوزدهم، شوروی ها در قرن بیستم و اکنون ناتو در قرن بیست و یکم، بخشی از روان جمعی افغان ها است و باعث افتخار بسیاری از آنهاست.

با این حال، با وجود این زمینه فوق العاده پیچیده و به شدت قطبی شده، ادامه و تقویت گفتگوی مستقیم بین کشورهای غربی و طالبان ضروری است. شرکت کنندگان در نشست اخیر که توسط دبیرکل سازمان ملل متحد در دوحه تشکیل شده بود، «در مورد نیاز به یک استراتژی تعامل که به ثبات افغانستان اجازه می دهد اما همچنین به نگرانی های مهم رسیدگی می کند، توافق کردند.»

تنها از طریق دیدارهای رودررو مکرر – من به دیپلماسی الکترونیکی اعتقادی ندارم – که توسط روحیه تفاهم سازنده هر دو طرف هدایت می شود، می توان برای مردم افغانستان پیشرفت کرد.

دیالوگ چگونه می تواند شروع شود؟

افزایش تعامل با طالبان به معنای به رسمیت شناختن دولت آنها نیست، بلکه به معنای ایجاد فضاهایی برای گفتگو برای رفع سوء تفاهم ها، انتقال پیام ها و ایجاد روابطی فراتر از موضع گیری صرف است.

این به معنای بازگرداندن عنصر انسانی و پراگماتیسم به رابطه‌ای است که اساساً امروز متضاد است و با اصول بزرگ بین‌المللی در برابر ارزش‌های «افغانی» مخالفت می‌کند.

گفتگو باید با صحبت در مورد موضوعاتی آغاز شود که احتمال همگرایی منافع بین کشورهای غربی و طالبان وجود دارد. چرا مبارزه با تروریسم بین المللی و مبارزه با تولید تریاک، دو آفتی که هم افغانستان و هم کشورهای غربی را درگیر می کند، نیست؟

طالبان که تا کنون هیچ برنامه ای جز برنامه ملی نداشته اند، در حال مبارزه با دولت اسلامی هستند که همچنان یک تهدید واقعی در بسیاری از کشورها باقی مانده است. آنها همچنین در سال 2001 کشت خشخاش را حذف کردند و امسال دوباره با آن مقابله کردند.

با در نظر گرفتن هدف مشترک رفاه مردم افغانستان، سیگنال های مثبت نیز باید از هر دو طرف ارسال شود. به عنوان مثال، در مورد آموزش از یک سو، در مورد تحریم ها و/یا مسدود کردن دارایی ها از سوی دیگر.

این گفت‌وگوی پایدار باید شروع شود حتی اگر در ابتدا اساساً معاملاتی باشد. این احتمالاً برای هر دو طرف رضایت‌بخش نخواهد بود: گام‌های اول متوسط ​​خواهد بود، اما این شایستگی رفع انسداد یک وضعیت بن‌بست را خواهد داشت که قربانیان آن عمدتاً زنان و دختران افغان و به طور کلی جمعیت افغانستان هستند.

همچنین ضروری است که به اقتصاد محلی اکسیژن داده شود تا به افغان ها اجازه داده شود تا ذهن خود را از محدودیت های روزانه، آزاردهنده و انحصاری تغذیه خانواده های خود رها کنند. کمک‌های بشردوستانه ضروری است و باید با هر موانعی که وجود داشته باشد، ارسال شود.

اما حتی بیشتر کمک های بشردوستانه هرگز جایگزین یک اقتصاد احیا شده نخواهد بود. موانع بر سر راه اقتصاد افغانستان تا حد زیادی در دست کشورهای غربی است. بانک مرکزی افغانستان می‌تواند از لغو تحریم‌ها بر تراکنش‌های مالی و استرداد تدریجی دارایی‌های بانک مرکزی افغانستان به عنوان بردارهای مثبت در گفت‌وگو با طالبان استفاده کند. تنها در این صورت است که مردم افغانستان می توانند صدای خود را بازیابند و بر آینده کشور خود تأثیر بگذارند.

راه رسیدن به یک افغانستان در صلح با خود و هماهنگ با جامعه جهانی طولانی و پیچیده خواهد بود. تنها از طریق گفتگوی صمیمانه و پایدار می توان به آن دست یافت. این مسئولیت بر عهده طالبان، دیگر اعضای جامعه افغانستان و کشورهای غربی است که اولین گام را در این مسیر به نفع افغان‌ها بردارند.

ژان فرانسوا کوتن سفیر سابق اتحادیه اروپا است.

دفتر سازمان ملل IPS


IPS News Bureau UN را در اینستاگرام دنبال کنید

© Inter Press Service (2023) – کلیه حقوق محفوظ استمنبع اصلی: Inter Press Service